حتما بخونید
داستان (مشکلی که به دیگران ربطی نداشت)
داستان(وعده لباس گرم)
داستان (مشکلی که به دیگران ربطی نداشت)
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید ! به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد
همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد !
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید !
از مرغ سوپ برایش درست کردند !
گوسفند را برای عیادت کنندگانش سر بریدند !
در نهایت زن در گذشت ،
گاو را برای مراسم ترحیم کشتند !
در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد ...
پایان
برای خوندن داستان کوتاه و آموزنده (وعده لباس گرم به ادامه مطلب بروید)
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !